تفسیر (آیه 26و27 و28 و29 و30 از سوره اِسراء) - در محضر قرآن کریم
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تفسیر (آیه 26و27 و28 و29 و30 از سوره اِسراء)

گل تقدیم شمادرمحضر قرآن کریمگل تقدیم شما

تفسیر (آیه 26و27 و28 و29 و30 از  سوره اِسراء)

وَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسکِینَ وَ ابْنَ السبِیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً (آیه 26)

إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوَنَ الشیَطِینِ وَ کانَ الشیْطنُ لِرَبِّهِ کَفُوراً(آیه 27)

وَ إِمَّا تُعْرِضنَّ عَنهُمُ ابْتِغَاءَ رَحْمَةٍ مِّن رَّبِّک تَرْجُوهَا فَقُل لَّهُمْ قَوْلاً مَّیْسوراً(آیه28)

وَ لا تجْعَلْ یَدَک مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِک وَ لا تَبْسطهَا کلَّ الْبَسطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً محْسوراً(آیه29)

إِنَّ رَبَّک یَبْسط الرِّزْقَ لِمَن یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرَا بَصِیراً(آیه30)

ترجمه:

*و حق نزدیکان را بپرداز و (همچنین ) مستمند و وامانده در راه را، و هرگز اسراف و تبذیر مکن .

*چرا که تبذیرکنندگان برادران شیاطینند، و شیطان ، کفران (نعمتهاى ) پروردگارش کرد.

تفسیر:

رعایت اعتدال در انفاق و بخشش .

در این آیات فصل دیگرى از سلسله احکام اصولى اسلام را در رابطه با اداى حق خویشاوندان و مستمندان و در راه ماندگان ، و همچنین انفاق را بطور کلى ، دور از هر گونه اسراف و تبذیر بیان مى کند.

نخست مى گوید: ((حق ذى القربى و نزدیکان را به آنها بده )) (وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ ).
((و همچنین مستمندان و در راه ماندگان را)) (
وَ الْمِسکِینَ وَ ابْنَ السبِیلِ ):
در عین حال ((هرگز دست به تبذیر نیالاى )) (
وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً).
((تبذیر)) در اصل از ماده ((بَذر)) و به معنى پاشیدن دانه مى آید، منتها این کلمه مخصوص مواردى است که انسان اموال خود را به صورت غیر منطقى و فساد، مصرف مى کند، و معادل آن در فارسى امروز ((ریخت و پاش )) است .
و به تعبیر دیگر تبذیر آنست که مال در غیر موردش مصرف شود هر چند کم باشد، و اگر در موردش صرف شود تبذیر نیست هر چند زیاد باشد.
چنانکه در تفسیر عیاشى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : که در ذیل این آیه در پاسخ سؤ ال کننده اى فرمود:
مَنْ اَنفَقَ شیئا فی غَیْرِ طاعَةِ اللهِ فَهُو مُبذِرٌ وَ مَنْ اَنفَقَ فی سبیل الخیرِ فهو مُقْتَصِدٌ {تفسیر العیاشی ج 2 ، ص 288 ، ح 53 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج72، ص302، ح1}  : ((کسى که در غیر راه اطاعت فرمان خدا مالى انفاق کند، تبذیر کننده است و کسى که در راه خدا انفاق کند میانه رو است )) و نیز از آنحضرت نقل شده که روزى دستور داد رطب براى خوردن حاضران بیاورند، بعضى رطب را مى خوردند و هسته آنرا به دور مى افکندند، فرمود: ((این کار را نکنید که این تبذیر است و خدا فساد را دوست نمى دارد)).

دقت در مساله اسراف و تبذیر تا آن حد است که در حدیثى مى خوانیم پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) از راهى عبور مى کرد، یکى از یارانش بنام سعد مشغول وضوء گرفتن بود، و آب زیاد مى ریخت ، فرمود: چرا اسراف مى کنى اى سعد! عرض کرد : قَالَ : أَفِی الْوُضُوءِ سَرَفٌ ؟ : آیا در آب وضو نیز اسراف است ؟ فرمود: قَالَ : نَعَمْ ، وَإِنْ کُنْتَ عَلَى نَهْرٍ جَارٍ: ((آرى هر چند در کنار نهر جارى باشى )).
در اینکه منظور از ذى القربى در اینجا همه خویشاوندان است یا خصوص خویشاوندان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) (زیرا مخاطب در آیه او است ) در میان مفسران گفتگو است .در احادیث متعددى که در نکات ، بحث آن خواهد آمد مى خوانیم که این آیه به ذوى القرباى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) تفسیر شده ، و حتى در بعضى مى خوانیم که به داستان بخشیدن سرزمین فدک به فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) نظر دارد.
ولى همانگونه که بارها گفته ایم اینگونه تفسیرها مفهوم وسیع آیات را محدود نمى کند، و در واقع بیان مصداق روشن و واضح آن است .
خطاب به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در جمله ((
وَآتِ )) دلیل بر اختصاص این حکم به او نیست ، زیرا سایر احکامى که در این سلسله آیات وارد شده ، مانند نهى از تبذیر و یا مداراى با سائل و مستمند و یا نهى از بخل و اسراف ، همه به صورت خطاب به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) ذکر شده ، در حالى که مى دانیم این احکام جنبه اختصاصى ندارد، و مفهوم آن کاملا عام است .

توجه به این نکته نیز لازم است که نهى از تبذیر بعد از دستور به اداى حق خویشاوندان و مستمند و ابن سبیل اشاره به این است که مبادا تحت تاثیر عواطف خویشاوندى و یا عاطفه نوع دوستى در مقابل مسکین و ابن السبیل قرار بگیرید و بیش از حد استحقاقشان به آنها انفاق کنید و راه اسراف را بپویید که اسراف و تبذیر در همه جا نکوهیده است .
آیه بعد به منزله استدلال و تاکیدى بر نهى از تبذیر است ، مى فرماید: ((تبذیرکنندگان برادران شیاطین هستند)) (
إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوَنَ الشیَطِینِ ). ((و شیطان ، کفران نعمتهاى پروردگار کرد)) ( وَ کانَ الشیْطنُ لِرَبِّهِ کَفُوراً).
اما اینکه شیطان ، کفران نعمتهاى پروردگار را کرد روشن است ، زیرا خداوند نیرو و توان و هوش و استعداد فوق العاده اى به او داده بود، و او اینهمه نیروها را در غیر موردش یعنى در طریق اغوا و گمراهى مردم صرف کرد.
و اما اینکه تبذیرکنندگان برادران شیاطینند، به خاطر آنست که آنها نیز نعمتهاى خداداد را کفران مى کنند و در غیر مورد قابل استفاده صرف مى نمایند.
تعبیر به ((اِخوان )) (برادران ) یا به خاطر این است که اعمالشان همردیف و هماهنگ اعمال شیاطین است ، همچون برادرانى که یکسان عمل مى کنند، و یا به خاطر آنست که قرین و همنشین شیطان در دوزخند، همانگونه که در آیه 39 از سوره زخرف بعد از آنکه قرین بودن شیطان را با انسانهاى آلوده بطور کلى بیان مى کند مى فرماید:
وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ: ((امروز اظهار برائت و تقاضاى جدائى از شیطان سودمند به حال شما نیست چرا که همگى در عذاب مشترکید)).

و اما اینکه ((شیاطین )) در اینجا به صورت جمع ذکر شده ممکن است اشاره به چیزى باشد که از آیات سوره ((زُخرُف )) استفاده مى شود که هر انسانى روى از یاد خدا برتابد، شیطانى برانگیخته مى شود که قرین و همنشین او خواهد بود، نه تنها در این جهان که در آن جهان نیز همراه او است وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ...حَتَّی إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنی‏ وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرینُ (سوره زخرف آیه 36 و 38).
و از آنجا که گاهى مسکینى به انسان رو مى آورد و امکاناتى براى پاسخ گوئى به نیاز او در اختیارش نیست ، آیه بعد طرز برخورد صریح با نیازمندان را در چنین شرائطى بیان مى کند و مى گوید ((اگر از این نیازمندان به خاطر (نداشتن امکانات و) انتظار رحمت خدا که به امید آن هستى روى برگردانى نباید این رویگرداندن توام با تحقیر و خشونت و بى احترامى باشد، بلکه باید با گفتارى نرم و سنجیده و توأم با محبت با آنها برخورد کنى )) حتى اگر مى توانى وعده آینده را به آنها بدهى و مأیوسشان نسازى (
وَ إِمَّا تُعْرِضنَّ عَنهُمُ ابْتِغَاءَ رَحْمَةٍ مِّن رَّبِّک تَرْجُوهَا فَقُل لَّهُمْ قَوْلاً مَّیْسوراً).
((میسور)) از ماده ((یُسر)) به معنى راحت و آسان است ، و در اینجا مفهوم وسیعى دارد که هر گونه سخن نیک و برخورد توأم با احترام و محبت را شامل مى شود. بنابراین اگر بعضى آنرا به عبارت خاصى تفسیر کرده اند، و یا به معنى وعده دادن براى آینده ، همه از قبیل ذکر مصداق است .
در روایات مى خوانیم که بعد از نزول این آیه هنگامى که کسى چیزى از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خواست و حضرت چیزى نداشت که به او بدهد مى فرمود:
یرْزقنا اللهُ و أیّاکم مِنْ فضْلِهِ: ((امیدوارم خدا ما و تو را از فضلش روزى دهد)).

در سنتهاى قدیمى ما به هنگام برخورد با سائل چنین بوده و هست که هنگامى که تقاضا کننده اى به در خانه مى آمد و چیزى براى دادن موجود نبود به او مى گفتند: ((ببخش ))، اشاره به اینکه آمدن تو بر ما حقى ایجاد مى کند و از نظر اخلاقى از ما چیزى طلبکار هستى و ما تقاضا داریم که این مطالبه اخلاقى خود را بر ما ببخشى چرا که چیزى که پاداش آن باشد موجود نداریم !
و از آنجا که رعایت اعتدال در همه چیز حتى در انفاق و کمک به دیگران ، شرط است ، در آیه بعد روى این مساله تاکید کرده مى گوید: ((دست خود را بر گردن خویش بسته قرار مده ))
وَ لا تجْعَلْ یَدَک مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِک ).این تعبیر کنایه لطیفى است از اینکه دست دهنده داشته باش ، و همچون بخیلان که گویى دستهایشان به گردنشان با غُل و زنجیر بسته اند و قادر به کمک و انفاق نیستند مباش . از سوئى دیگر ((دست خود را فوق العاده گشاده مدار، و بذل و بخشش بى حساب مکن که سبب شود از کار بمانى ، و مورد ملامت این و آن قرار گیرى ، و از مردم جدا شوى )) (وَ لا تَبْسطهَا کلَّ الْبَسطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً محْسوراً). همانگونه که ((بسته بودن دست به گردن )) کنایه از بخل ، ((گشودن دستها به طور کامل )) آنچنانکه از جمله (( وَ لا تَبْسطهَا کلَّ الْبَسطِ)) استفاده مى شود کنایه از بذل و بخشش بى حساب است .
و ((
تَقْعُد)) که از ماده ((قعود)) به معنى نشستن است کنایه از توقف و از کار افتادن مى باشد.
تعبیر به ((مَلُوم ))، اشاره به این است که گاه بذل و بخشش زیاد نه تنها
انسان را از فعالیت و ضروریات زندگى بازمى دارد بلکه زبان ملامت مردم را بر او مى گشاید. ((
محْسور)) از ماده ((حَسر)) (بر وزن قَصر) در اصل معنى کنار زدن لباس و برهنه ساختن قسمت زیر آن است ، به همین جهت ((حاسِر)) به جنگجوئى مى گویند که زره در تن و کلاه خود بر سر نداشته باشد.
به حیواناتى که بر اثر کثرت راه رفتن خسته و وامانده مى شوند، کلمه ((حَسیر)) و ((حاسِر)) اطلاق شده است ، گوئى تمام گوشت تن آنها یا قدرت و نیرویشان کنار مى رود و برهنه مى شوند.
و بعدا این مفهوم توسعه یافته به هر شخص خسته و وامانده که از رسیدن به مقصد عاجز است ((
 محْسور)) یا ((حَسیر)) و ((حاسِر)) گفته مى شود.
((حسرت )) به معنى غم و اندوه نیز از همین ماده گرفته شده ، چرا که این حالت به انسان معمولا در مواقعى دست مى دهد که نیروى جبران مشکلات و شکستها را از دست داده ، گوئى از توانائى و قدرت برهنه شده است .
در مورد مساله انفاق و بخشش اگر از حد بگذرد و تمام توان و نیروى انسان جذب آن گردد، طبیعى است که انسان از ادامه کار و فعالیت و سامان دادن به زندگى خود وامیماند، برهنه از نیروها و سرشار از غم مى گردد، و طبعا از ارتباط و پیوند با مردم نیز قطع خواهد شد.
در بعضى از روایات که در شان نزول این آیه نقل شده این مطلب به وضوح دیده مى شود، در روایتى مى خوانیم پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در خانه بود سؤ ال کننده اى بر در خانه آمد چون چیزى براى بخشش آماده نبود، و او تقاضاى پیراهن کرد، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) پیراهن خود را به او داد، و همین امر سبب شد که نتواند آن روز براى نماز به مسجد برود. این پیش آمد زبان کفار را باز کرد، گفتند: محمد خواب مانده یا مشغول لهو و سرگرمى است و نمازش را بدست فراموشى سپرده است .
و به این ترتیب این کار هم ملامت و شماتت دشمن ، و هم انقطاع از دوست را در پى داشت ، و مصداق ((
مَلُوماً محْسوراً)) شد، آیه فوق نازل گردید و به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هشدار داد که این کار تکرار نشود.
در مورد تضادى که این دستور ظاهرا با مساله ((ایثار)) دارد و پاسخ آن را در نکات آینده بحث خواهیم کرد.
بعضى نیز نقل کرده اند که گاهى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آنچه را در بیت المال داشت به نیازمند مى داد به گونه اى که اگر بعدا نیازمندى به سراغ او مى آمد، چیزى در بساط نداشت و شرمنده مى شد، و چه بسا شخص نیازمند، زبان به ملامت مى گشود و خاطر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را آزرده مى ساخت ، لذا دستور داده شد که نه همه آنچه را در بیت المال دارد انفاق کند و نه همه را نگاهدارد، تا این گونه مشکلات پیش نیاید.
در اینجا این سؤ ال مطرح مى شود که اصلا چرا بعضى از مردم محروم و نیازمند و مسکین هستند که لازم باشد ما به آنها انفاق کنیم آیا بهتر نبود خداوند خودش به آنها هر چه لازم بود مى داد تا نیازى نداشته باشند که ما به آنها انفاق کنیم ؟!!
آخرین آیه مورد بحث گوئى اشاره به پاسخ همین سؤ ال است ، مى فرماید : ((خداوند روزیش را بر هر کس بخواهد گشاده مى دارد و بر هر کس بخواهد تنگ ، چرا که او نسبت به بندگان آگاه و بینا است )) (
إِنَّ رَبَّک یَبْسط الرِّزْقَ لِمَن یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرَا بَصِیراً).
این یک آزمون براى شما است و گرنه براى او همه چیز ممکن است ، او مى خواهد به این وسیله شما را تربیت کند، و روح سخاوت و فداکارى و از خودگذشتگى را در شما پرورش دهد.
به علاوه بسیارى از مردم اگر کاملا بى نیاز شوند راه طغیان و سرکشى پیش مى گیرند، و صلاح آنها این است که در حد معینى از روزى باشند، حدى که نه موجب فقر گردد نه طغیان .
از همه اینها گذشته وسعت و تنگى رزق در افراد انسان (بجز موارد استثنائى یعنى از کار افتادگان و معلولین ) بستگى به میزان تلاش و کوشش آنها دارد و اینکه مى فرماید خدا روزى را براى هر کس ‌ بخواهد تنگ و یا گشاده مى دارد، این خواستن هماهنگ با حکمت او است و حکمتش ایجاب مى کند که هر کس تلاشش بیشتر باشد سهمش فزونتر و هر کس کمتر باشد محرومتر گردد.
بعضى از مفسران در پیوند این آیه با آیات قبل ، احتمال دیگرى را پذیرفته اند و آن اینکه آیه اخیر در حکم دلیل براى نهى از افراط و تفریط در انفاق است ، مى گوید حتى خداوند با آن قدرت و توانائى که دارد در بخشش ارزاق حد اعتدال را رعایت مى کند، نه آنچنان مى بخشد که به فساد کشیده شوند، و نه آنچنان تنگ مى گیرد که به زحمت بیفتند، همه اینها براى رعایت مصلحت بندگان است .
بنابراین سزاوار است که شما هم به این اخلاق الهى متخلق شوید، طریق اعتدال در پیش گیرید، و از افراط و تفریط بپرهیزید.

  نکته ها:     

   1 - منظور از ذى القربى در اینجا(آیه 26 سوره اسراء)  کیانند؟

کلمه ((ذِى القُربى )) همانگونه که گفتیم به معنى بستگان و نزدیکان است و در اینکه منظور از آن در اینجا معنى عام است یا خاص:

1- بعضى معتقدند مخاطب ، همه مؤ منان و مسلمانان هستند، و منظور پرداختن حق خویشاوندان به آنها است .

2 - بعضى دیگر مى گویند مخاطب پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) است و منظور ، پرداختنِ حقِّ بستگانِ پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به آنها است ، مانند خُمس غنائم و سایر اشیائى که خمس ‌ به آن تعلق مى گیرد و بطور کلى حقوقشان در بیت المال . لذا در روایات متعددى که از طرق شیعه و اهل تسنن نقل شده مى خوانیم که به هنگام نزول آیه فوق ، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فاطمه (سلام الله علیها) را خواند و سرزمین ((فَدَک )) را به او بخشید.
در حدیثى که از منابع اهل تسنن از ابو سعید خدرى صحابه معروف پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده مى خوانیم لَمّا نَزَلَ قَولُهُ تَعالَى
وَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ اَعطَى رَسُولُ اللهِ (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فَاطِمَةَ فَدَکَا: ((هنگامى که آیه وَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ نازل شد پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) سرزمین فدک را به فاطمه (سلام الله علیها ) داد.))

از بعضى از روایات استفاده مى شود که حتى امام سجاد (علیه السلام ) به هنگام اسارت در شام با همین آیه به شامیان استدلال فرمود و گفت : منظور از آیه ((وَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ )) مائیم که خدا به پیامبرش دستور داده که حق ما ادا شود (و این چنین شما شامیان همه این حقوق را ضایع کردید).
ولى با اینهمه همانگونه که قبلا هم گفتیم این دو تفسیر با هم منافات ندارد، همه موظفند حق
ذِى القُربى را بپردازند پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هم که رهبر جامعه اسلامى است موظف است به این وظیفه بزرگ الهى عمل کند، در حقیقت اهلبیت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) از روشنترین مصداقهاى ذِى القُربى و شخص ‌ پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) از روشنترین افراد مخاطب به این آیه است .
به همین دلیل پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) حق
ذِى القُربى را که خُمس و همچنین فدک و مانند آن بود به آنها بخشید، چرا که گرفتن زکات که در واقع از اموال عمومى محسوب مى شد براى آنها ممنوع بود.

 2 - بلاى اسراف و تبذیر

بدون شک ، نعمتها و مواهب موجود در کره زمین ، براى ساکنانش ‌ کافى است ، اما به یک شرط و آن اینکه بیهوده به هدر داده نشوند، بلکه به صورت صحیح و معقول و دور از هر گونه افراط و تفریط مورد بهره بردارى قرار گیرد، و گرنه این مواهب آنقدر زیاد و نامحدود نیست که با بهره گیرى نادرست ، آسیب نپذیرد. و اى بسا اسراف و تبذیر در منطقه اى از زمین باعث محرومیت منطقه دیگرى شود، و یا اسراف و تبذیر انسانهاى امروز باعث محرومیت نسلهاى آینده گردد.
آن روز که ارقام و آمار، همچون امروز دست انسانها نبود، اسلام هشدار داد که در بهره گیرى از مواهب خدا در زمین ، اسراف و تبذیر روا مدارید.

قرآن در آیات فراوانى شدیدا مُسرفان را محکوم کرده است :

در جائى مى گوید: ((اسراف نکنید که خدا مسرفان را دوست ندارد))وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ (انعام - 141 - اعراف 31).
در مورد دیگر ((مسرفان را اصحاب دوزخ مى شمرد))
وَ أَنَّ الْمُسْرِفینَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ  (غافر - 43).
و ((از اطاعت فرمان مسرفان ، نهى مى کند)) و لا تطیعوا امر المسرفین (شعراء - 151).
و مجازات الهى را در انتظار مسرفان مى شمرد مسومة عند ربک للمسرفین (ذاریات - 34).
    و اسراف را یک برنامه فرعونى قلمداد مى کند و ان فرعون لعال فى الارض و انه لمن المسرفین (یونس - 83).
و مسرفان دروغگو را محروم از هدایت الهى مى شمرد ان الله لا یهدى من هو مسرف کذاب (غافر - 28).
و سرانجام سرنوشت آنها را هلاکت و نابودى معرفى مى کند و اهلکنا المسرفین (انبیاء - 9).
و همانگونه که دیدیم آیات مورد بحث نیز تبذیر کنندگان را برادران شیطان و قرین آنها مى شمرد.
((اسراف )) به معنى وسیع کلمه هر گونه تجاوز از حد در کارى است که انسان انجام مى دهد، ولى غالبا این کلمه در مورد هزینه ها و خرجها گفته مى شود.
از خود آیات قرآن به خوبى استفاده مى شود، اسراف نقطه مقابل تنگ گرفتن و سختگیرى است آنجا که مى فرماید و الذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما: ((کسانى که به هنگام انفاق ، نه اسراف مى کنند

و نه سختگیرى و بخل مى ورزند بلکه در میان این دو حد اعتدال و میانه را مى گیرند (فرقان - 67).
  3 - فرق میان اسراف و تبذیر
در اینکه میان اسراف و تبذیر چه تفاوتى است ، بحث روشنى در این زمینه از مفسران ندیده ایم ، ولى با در نظر گرفتن ریشه این دو لغت چنین به نظر مى رسد که وقتى این دو در مقابل هم قرار گیرند ((اسراف )) به معنى خارج شدن از حد اعتدال ، بى آنکه چیزى را ظاهرا ضایع کرده باشد، و یا غذاى خود را آنچنان گرانقیمت تهیه کنیم که با قیمت آن بتوان عده زیادى را آبرومندانه تغذیه کرد. در اینجا از حد گذرانده ایم ولى ظاهرا چیزى نابود نشده است .
اما ((تبذیر)) و ریختوپاش آنست که آنچنان مصرف کنیم که به اتلاف و تضییع بیانجامد مثل اینکه براى دو نفر میهمان غذاى ده نفر را تهیه ببینیم ، آنگونه که بعضى از جاهلان مى کنند و به آن افتخار مى نمایند، و باقیمانده را در زباله دان بریزیم و اتلاف کنیم .
ولى ناگفته نماند بسیار مى شود که این دو کلمه درست در یک معنى به کار مى رود و حتى به عنوان تاکید پشت سر یکدیگر قرار مى گیرند.
على (علیه السلام ) طبق آنچه در نهج البلاغه نقل شده مى فرماید: الا ان اعطاء المال فى غیر حقه تبذیر و اسراف و هو یرفع صاحبه فى الدنیا و یضعه فى الاخرة و یکرمه فى الناس و یهینه عند الله : ((آگاه باشید مال را در غیر مورد استحقاق صرف کردن ، تبذیر و اسراف است ، ممکن است این عمل انسان را در دنیا بلند مرتبه کند اما مسلما در آخرت پست و حقیر خواهد کرد، در نظر توده مردم ممکن است سبب اکرام گردد، اما در پیشگاه خدا موجب سقوط مقام انسان خواهد شد.

در شرح آیات مورد بحث خواندیم که در دستورهاى اسلامى آنقدر روى نفى اسراف و تبذیر تاکید شده که حتى از زیاد ریختن آب براى وضوء و لو در کنار نهر آب باشد نهى فرموده اند، و نیز از دور افکندن هسته خرما امام نهى مى فرماید.
دنیاى امروز که احساس مضیقه در پاره اى از مواد مى کند، سخت به این موضوع توجه کرده است تا آنجا که از همه چیز استفاده مى کند، از زباله بهترین کود مى سازند، و از تفاله ها، وسائل مورد نیاز، و حتى از فاضلاب ها پس از تصفیه کردن،  آب قابل استفاده براى زراعت درست مى کنند، چرا که احساس کرده اند مواد موجود در طبیعت نامحدود نیست که به آسانى بتوان از آنها صرف نظر کرد، باید از همه به صورت ((دورانى )) بهره گیرى نمود.
   4 - آیا میانه روى در انفاق با ایثار تضاد دارد؟!
با در نظر گرفتن آیات فوق که دستور به ((رعایت اعتدال در انفاق )) مى دهد این سؤ ال پیش مى آید که در سوره ((دهر)) و آیات دیگر قرآن و همچنین روایات ستایش و مدح ایثارگران را مى خوانیم که حتى در نهایت سختى از خود مى گیرند و به دیگران مى دهند، این دو چگونه با هم سازگار است ؟!
دقت در شان نزول آیات فوق ، و همچنین قرائن دیگر، پاسخ این سؤ ال را روشن مى سازد و آن اینکه : دستور به رعایت اعتدال درجائى است که بخشش فراوان سبب نابسامانیهاى فوق العاده اى در زندگى خود انسان گردد، و به اصطلاح ((ملوم و محسور)) شود.
و یا ایثار سبب ناراحتى و فشار بر فرزندان او گردد و نظام خانوادگیش را به خطر افکند، و در صورتى که هیچیک از اینها تحقق نیابد مسلما ایثار بهترین راه است .
از این گذشته رعایت اعتدال یک حکم عام است و ایثار یک حکم خاص که مربوط به موارد معینى است و این دو حکم با هم تضادى ندارند.

تفسیرنمونه جلد 12 ص85

**رعایت اعتدال در انفاق و بخشش

** تنظیم واصلاحات واضافات توسط سیداصغرسعادت میرقدیم

http://lib.eshia.ir/50082/12/85

 




تاریخ : شنبه 94/10/26 | 11:59 صبح | نویسنده : استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی | نظر


  • paper | عصر آدینه | فروش بک لینک ارزان
  • بک لینک با کیفیت | خرید Backlinks